با دیدن این عکس لبخند ملیحی برلبانمان نقش می بندد، یادش بخیر چه روزهها و
دورانی را با کلاک کشو گذراندیم.چقدر گنجشک و کلاغ شکار کردیم.چه همه
مسابقه نشانه گیری می گذاشتیم و به قوطی ها و شیشه ها سنگ می زدیم و می
شکستیم. آری کلاک کشو،دوشاخ،تیر کمون،... با هر اسمی که آن را می شناسید و
با آن خاطره دارید.
هرکسی برایش اسمی گذاشته
بود،اما آنچه رایج بود و عامیانه گفته می شد کلاک کشو بود. کلاک به دو شاخه
چوبی آن گفته می شد و کشو منظور همان لاستیک های نازک و بلندی هستند که
بخاطر کش آمدنشان به آنها کشو می گفتند و از روی دو شاخه چوبی به تکه چرم
کوچک و باریکی وصل می شوند که به آن همانه(فتح ه) می گویند .بچه های آنروز
برای درست کردن کلاک کشو شور و هیجان خاصی داشتند. در بین شاخه های درختان
بدنبال بهترین دو شاخه ها و برای لاستیک های آن به دنبال تیوپ دوچرخه
بودند، چرا که لاستیکهای تیوپ دوچرخه بیشتر کش می آورند.برای همانه که
مکان گذاشتن سنگ است از تکه چرمی استفاده می کردند و کلی در اندازه ابهاد آن دقت و سلیقه بخرج می دادند.خلاصه بعد از کلی زحمت و تلاش
بالاخره کلا کشو آماده میشد.
حالا بچه ها دسته
جمعی در کوچه ها و صحرا بدنبال شکار گنجشک ها می رفتند. گاهی گداری هم
اجسامی چون انواع قوطی و شیشه را به عنوان نشانه انتخاب می کردند و قدرت
یکدیگر را در نشانه گیری و زدن به هدف به رخ یکدیگر می کشیدند. گاهی اوقات
هم به یکدیگر نیش و کنایه هایی می زدند و از کلاک کشو یکدیگر عیب و ایراد
می گرفتند که "مال تو لاستیکش مرده است و یا دو شاخه اش کج است و از تو
همانه اش بدردنخور است و ...." خلاصه از کلاک کشو یکدیگر کلی عیب و ایراد
می گرفتند و گاهی اوقات هم ای بحث و جدل ها به دعوا و سر و صدا ختم می
شد.اما همه اینها هیجانات و شور شعف دوران نوجوانی و جوانی بود. و ساعاتی
بعد همگی در فضای دوران جوانی و نوجوانی همه چیز را فراموش می کردند و با هم
صمیمی بودند.
حالا دیگر خبری از آن همه شور و
نشاط نیست ،دیگر خبری از آنهمه تحرک و شیطنت نیست،حالا دیگر بازی های
کامپیوتری جایگزین بازی های زمان قدیم شده است. ساعتها سکوت و سکون در
مقابل مونیتور کامپیوتر،جایی که قدرت فکر کردن را هم از شما می گیرد،ساعتها
بی تحرکی همراه با خوراکی های مضری همچون چیپس و پفک، باعث چاقی و تنبلی
جسم و بروز انواع و اقسام بیماری ها می شود. بیماری هایی که بسیاری از آنها
را می توان در جامعه امروز بیش از گذشته دید. پایین آمدن سن سکته و فشار
خون در جامعه یک از مهمترین دلیل بی تحرکی افراد است. امیدواریم که در کنار
تکنولوژی ورزش را هم فراموش نکنیم چرا که عقل سالم در بدن سالم است.
به امید روزهایی با نشاط و دوست داشتنی
دبستان سجاد حصاروئیه حالا دیگر از آن رونق گذشته اش خبری نیست. زمانی ۷۰تا ۱۰۰ دانش آموز داشت و حالا این تعداد فقط به ۷ دانش آموز رسیده است.۱نفر کلاس اول٬ ۱ نفر کلاس دوم٬ ۲نفر کلاس سوم و ۳ نفر کلاس پنجم.دیگر آن شور و شوق کودکانه و بازی های دوران خوش بچگی حال و هوای گذشته را ندارد.
تنها ۲ معلم در این دبستان مشغول به کارند. آقای غلامعباس ابراهیمی که مدیر مدرسه هم می باشد و خانم صدیقه محمودی آموزگارانی هستند که مشغول تدریس در دبستان سجاد می باشند. آقای ابراهیمی پایه دوم و سوم را تدریس می کندو خانم محمودی پایه های اول و پنجم را تدریس می کند و این دبستان هیچ دانش آموز کلاس چهارمی ندارد.
پای صحبتهای آقای ابراهیمی که بنشینی حرفهای زیادی برای گفتن دارد.هوا سرد است و روستا هم از نعمت گاز برخوردار است ولی دانش آموزان همچنان پای بخاری های نفتی قدیم با سرما و درس و مشق دست و پنجه نرم می کنند. البته که علمک گاز هم برای مدرسه نصب شده ولی از لوله کشی گاز و استفاده از بخاری های گاز سوز خبری نیست. قبض های آب و برق و تلفن همچنان روی هم تل انبار شده و خبری از پرداخت آنها نیست. باز هم جای شکرش باقیست که سازمانهای مربوطه خدمات خود قطع نکرده اند. آقای ابراهیمی صحبتهایش را ادامه می دهد و می گوید که این مدرسه سرانه آموزشی ندارد٬ خرج کرد مدرسه هم از جیب خود معلمان و یا دانش آموزان است. از دهیاری هم گله می کند و می گوید از طرف آنها هم هیچ بودجه ای به مدرسه اختصاص داده نمی شود.
حالا که این دانش آموزان و اولیای آنها صدایشان بجایی نمی رسد باید دید که سرنوشت آنها به کجا خواهد رسید؟ آیا بایستی اینگونه مظلوم واقع شوند؟ همه ما از خطرات بخاری های نفتی آگاه هستیم و می بینیم که هرساله چه تعداد قربانی می گیرند؟ امیدواریم حالا که مدرسه گاز هم دارد هر چه زودتر این بچه ها نیز از خدمات آن بهره مند شوند. همچنین امیدواریم آموزش و پرورش هم گوشه چشمی به دبستان سجاد حصاروئیه داشته باشد و آن را تافته جدا بافته نداند تا دبستان سجاد هم با بودجه ای که به آن تعلق می گیرد بتواند حداقل امکانات و وسایل کمک آموزشی و سایر نیازمندی های دانش آموزانش را تامین کند. در پایان جا دارد که از زحمتها و تلاشهای بی شائبه آقای ابراهیمی و خانم محمودی تشکر فراوان داشته باشم.
امیدوارم که با تلاش و پیگیری های این عزیزان و همکاری آموزش و پرورش شهرستان شهربابک کمبودها جبران شود و نواقص برطرف شود تا حقی ازین دانش آموزان ضایع نشود و دینی بر گردن کسی باقی نماند.
گردآوری اطلاعات: حسین الله دینی