فصل کشک و توت و احشوم اومده
چند وقتی هست به وب نوم اومده
هر زمان رفتم به وب , دیدم خبرهای قدیم
شایدم آنجا گله بر جاویه یا بر سر دوم اومده
ای مدیر برخیز و یک کشکی بساب بهر خبر
چون که اخبار خودت گویی که از موم اومده
می کند اعصاب ما ویران همه در روز و شب
قیل و قالی کز درون جعبه و بشقاب پشت بوم اومده
هر کسی گوید که من چوپانی بهتر کنم
او مگر اینجا نبود؟ از کشور روم اومده ؟!
این زمان هر جا روی بر هر کپر یا هر پلاس
توبره ها پر کشک و چشمان همه زوم اومده
روی هر کشکی نوشته نسخ یا با نازنین
آه از این رنجی که بر ما و برین قوم اومده
گویمت اندیشه ات ناز است و خیلی نازنین
من تو را حامی شوم ,مردی که مرحوم اومده !
شهر من صدها نفر را مثل تو دارد به یاد
نامهاشان یک به یک بر سنگ مرقوم اومده !
گر رسد روزی زسویت وعده ای از جنس کشک
لشکری سویت دوان , این دور مرسوم اومده
مردهای ده همه چوپان و خود بر کار و بار
در شب مهتاب کدامین گرگ پرگوم اومده
رنگهایت بر گله همچون علف بیرنگ شد
چون حنایت از دگر رنگی چو مسموم اومده
هشت سالی ما ندیدیم دوغ بز یا رنگ مشک
این چنین همدم که گویدمادر ماهم به احشوم اومده
؛همدم؛
با فرا رسیدن هوای سرد پاییزی در شهربابک دامداران گوسفندان خود را دیگر بیرون نگه نمی دارند و آنها را در آغل های زمستانی نگه می دارند. اما هنوز بعضی افراد گوسفند های پرواری خود را در آغل های بهاری نگه می دارند٬ و از آنجایی که از گوشت این گوسفندان بهره برداری می شود٬ اعتقاد دامدار بر این است که اگر جای گوسفند عوض شود باعث لاغر شدن آن می شود و این هوای بیرون هنوز برای او خنک تر است. اما از آنجایی که خیلی توجهی به امن بودن جای آنها نمی شود٬ خطراتی آنهم در این هوای سرد آنها را تهدید می کند.
مدت هاست گرگهای گرسنه بیابان به طمع بدست آوردن غذایی به آغل گوسفندان در روستاها حمله می کنند. اهالی روستای حصاروئیه نیز از خسارات حمله گرگها در امان نبوده اند و متاسفانه تعداد افراد زیادی متحمل خسارت شده اند. حسین محمد فرج٬ خانواده علی اکبر٬محمد رضا حاج علی ٬ علیرضا محمد قنبر٬ محمد امر الله٬ خانم صغرا نادعلی از جمه کسانی بوده اند که در این یک ماه اخیر دچار خسارت شده اند و حداقل از هر کدام یک گوسفند توسط گرگ دریده شده است.
امیدواریم با رعایت کامل نکات ایمنی جلوی اتفاقات بعدی گرفته شود تا روستائیان بیچاره بیش از این ضرر و زیان نکنند. به گفته اهالی این گرگ ها آنقدر خیره سر شده اند که دیگر از روشنایی روستا ترسی ندارند و بی محابا شبانه به گوسفندان ده حمله می کنند.
منبع خبر:حسین الله دینی
آنچه در مطلب قبلی خواندید متوجه شدید آلودگی هوا که بخشی از آن ناشی از دود کارخانه های صنعتی می باشد تا چه اندازه بر محیط زیست و سلامت انسانها تاثیر گذار می باشد.کارخانه ذوب مس خاتون آباد چند سالی است که از افتتاح آن می گذرد. آنچه قبل از افتتاح کارخانه پیش بینی می شده این بوده است که تا کیلومترها٬ زمینهای اطراف قابل کشاورزی و دامداری نخواهد بود. نکته مهم این است که چرا با دانستن این مطلب در چنین محلی این کارخانه احداث می شود که چندین روستا و آبادی در اطراف آن قرار دارد. اگر چه با به راه افتادن این کارخانه فرصتهای شغلی زیادی به وجود آمده و افراد بسیاری برای تامین مایحتاج زندگی شان به سر کار رفته اند٬ اما خطر بسیار بزرگ آلودگی محیط زیست زندگی آنها را به خطر انداخته که نتیجه آن در دراز مدت مشاهده خواهد شد و هم اکنون نیز اثرات زیان بخش آن در زندگی مردم قابل مشاهده است.
دود این کارخانه حداقل تا شعاع ۳۰-۴۰ کیلومتری اطراف پراکنده می شود البته این فاصله ایست که مردم روستاهای اطراف در بیابانهای آن کشاورزی و دامداری می کنند از مناطق دورتر بنده اطلاعی ندارم. سیاه شدن رنگ گیاهان و علفهای روی زمین٬ تیره شدن پشم گوسفندان که دیگر نمی توان آنها را گوسفند نامید از نشانه های واضح وجود دود تا این فواصل است.همچنین دامدارانی که در مناطق هفت کوه و کوه حصاروئیه به سر می برند به کرات از به وجود آمدن مشکلات تنفسی در اوایل صبح به شدت شاکی هستند که این حاکی از رخ دادن فاجعه ای بزرگ است. تا کنون چندین و چند راس گوسفند تلف شده اند که علت مرگ آنها پس از کالبد شکافی ٬ دود همین کارخانه بوده که به تائید اداره دامپزشکی نیز رسیده است. و اگر اینگونه پیش برود تا پایان سال تمامی گوسفندان منطقه تلف شده و از بین می روند و از کجا معلوم که خود مردم این نواحی نیز به انواع سرطانها دچار نشوند و نمیرند٬ البته شاید برای کسی مهم نباشد.
براستی با این مشکل بزرگ چه باید کرد. نکته مهم دیگر این است که چرا مهندسین و طراحان ساخت کارخانه که می دانستند با براه افتادن یک کارخانه صنعتی که دود آن شامل انواع بسیاری از مواد سمی و آلوده کننده است از هیچ نوع فیلتری استفاده نکرده و نمی کنند که با این همه دودی که از لوله های این کارخانه خارج می شود مقابله کند. امیدواریم که هر چه سریعتر برای این مشکل بزرگ و این فاجعه عظیم فکری اندیشیده شود و زندگی روستائیان و دامداران نجات یابد و اینگونه نباشد که سرمایه های کلان آن به جیب از ما بهتران و دود آن به گلوی بیچارگان و پا برهنگان برود. باشد که مسئولین عزیز و دلسوز راه حلی بیاندیشند تا با مشکل به وجود آمده مقابله کنند.
بی شک واژه " گمار " برای همه شما ها آشنا است و شاید برای بعضی ها تلخ و برای بعضیها شیرین باشد. البته تلخ و شیرینی های گمار به این بر می گردد که با کدام یک از افراد زیر گمار رفته باشید٬ مثلا با حبیب الله یا مرتضی حسین خانعلی٬ سبزعلی فغونعلی٬ غلامعلی کرمعلی٬ رضا حسن ایور و غیره. البته اینو هم باید بگم که گمار خلمه از گمار بزرگه آسان تر هست چرا که معمولا گمار خلمه شبی دو سه پیوال میرن اما گمار بزرگه شبی یه پیوال بیشتر نمیرن. برای همین کمتر می خوابن و فرداش کسل تر هستن. دم پسین که گله رو میکنه میره بیابون، باید همراهش بری تا فردا ظهر بعد از گرچر اولی. این میشه یه شب گمار کامل. حالا به ازای هر ده تا گوسفند باید یه شب گمار بری. مثلا اگر ۱۰۰ تا گوسفند داشته باشی باید ده شب گمار بری. اونایی هم که گمار نمیرن باید مواجب بدن.
مواجب پولی است که بابت چرای گوسفند در سال پرداخت می شود و اصطلاحا میگن گوسفنداشون خشکه می چرن البته یه وقتایی پارتی بازی هم میکنن و یکی دوتا گوسفند رو حساب نمیکنن که اینا تو رم می چرن. بگذریم. حالا کسی که بیشتر از بقیه گمار داشته باشه، می شه ارباب گله. هر که بامش بیش برفش هم بیشتر. البته زحمت و سختی های بیشتری رو هم تحمل میکنه. شب ها که همراه گله میری باید با سرما و روزها با گرما بجنگی. تازه شب باید شانس بیاری که جک و جونور به گله نزنه. و الا تا صبح نمیتونی چشم رو هم بذاری. وقتی پیوال میرن اگه تاریک ماه باشه باید حواست علاوه بر گوسفندا به خرا هم باشه که ور رو نرن. حالا بیا هیزم هم جمع کن تا چایی هم درست کنی. اگه گله آروم بگیره شاید بتونی یه قپ "اوجزو" یا "او گرمو" هم درست کنی ور گرنه یه لقمه نون کرنون یا نون تووه باید گرم کنی و تا صبح بتایی. خوب ولی شبایی که مهتو هست خیلی راحتتره. فردا صبح وقتی آفتاب بزنه اونوقت شدت گرمای تابستون حالتو میگیره. حالا باید گله یه چنتا تو بخوره تا ساعتای ۱۱ که گله بره سر او. اونایی که سر احشوم هستند بعد از اینکه گله او خورد گوسفندا رو میزنن تو تلگرد و می دوشن. بعدش گوسفندا باید برن گرچر. گفتم گرچر .آره، گرچر احتمالا از کلمه گرما چر گرفته شده. چون که ظهر گرما گوسفند ها رو به چرا می برند. گله حبیب الله حسین گرچر میره زیر زمینای یوسف آباد. شما بگید گله تون کجا میره گرچر.
تو اون ظهر گرما حدود ساعت ۱۲ تا ۳ بعد از ظهر باید بری همراه گله٬ حالا خودتون تصورشو بکنین چه به سرتون میاد. امیدوارم که هوس نکنید گله دار بشین. بلی می بینیم که دامداری سنتی چه سختی ها و مشقت هایی دارد. مبارزه با سرما و گرما و شبها را در بیابان سر کردن، اراده ای قوی و پولادین می خواهد به نظر می آید که این مردان اگر چه فقر و نبود امکانات رفاهی آنان را مجبور به تحمل چنین مشکلاتی کرده اما در راه رسیدن به هدف خود از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند و مردانه در مسیر خود گام برداشته اند. حال اگر ما هم در پیمودن راه و مسیر خود چنین با اراده و مصمم با سختی های زندگی مبارزه کنیم و اندکی صبر پیشه ٬ رسیدن به قله های رفیع سربلندی دور از دسترس نخواهد بود. در رابطه با همین دامداری با اندکی تلاش کوشش می توان دامداری سنتی را به دامداری صنعتی تبدیل نمود و با حفظ سنت پیشینیان علاوه بر فواید لبنیاتی، از سود مادی آن نیز که مسلما نسبت به دامداری سنتی بیشتر است و هزینه کمتری هم دارد، برخور دار شد.
به امید فردایی بهتر و توام با موفقیت.