در آخرین دقایق سال ۱۳۹۱ هستیم. سال ۹۱ با همه فراز و نشیب هایش را پشت سر می گذاریم سالی که برای عده ای خاطرات خوش و به یاد ماندنی داشت و برای عده ای هم متاسفانه خاطراتی تلخ و غم انگیز به همراه داشته است.تا دقایقی دیگر وارد سال ۱۳۹۲ خواهیم شد. امیدواریم که همه شما عزیزان سال خوبی خوشی را پشت سر گذاشته باشید و سال جدید را با خوبی و خوشی آغاز کنید.سالی توام با موفقیت٬ سربلندی و سلامتی برای همه شما عزیزان آرزومندیم. الان که با بعضی افراد حصاروئیه در ارتباط بودم شور و نشاط خاصی بین همه مردم برپا بود. همه آماده رفتن به مکان مقدس جماعتخانه بودند تا لحظه تحویل سال نو همه دور هم باشند. و برای همدیگر دعای خیر و سلامتی کنند.
نوروز با تمام زیبایی هایش بر همه شما عزیزان مبارک باد.
با سلام
امروز یکشنبه ۶ اسفند۹۱ آسمان شهربابک را ابرهای تیره پوشانده اند و بارش باران از ساعت هفت صبح تاالان که ساعت ۱۲ ظهر است در حال باریدن است.آب و هوایی بسیار عالی هم اکنون حاکم بر منطقه است. امیدواریم که این بارش ادامه داشته باشد تا کمبود های آبی چند سال گذشته جبران شود. خیلی دلمان هوس بارانهای حصاروئیه و آب و هوایش کرده است.
مدتی است عده ای از بازدیدکنندگان خوش طبع وبلاگ حصاروئیه محبوب قلبها طبع شعر آنها گل کرده و اشعار بسیار زیبایی را برای ما در قسمت نظرات ثبت می کنند. حالا ما هم فرصت را غنیمت شمرده و بعضی از این شعرها را برای شماهایی که نظرات سر نمی زنید٬ به اشتراک می گذاریم. البته امیدواریم که مورد پسند همه عزیزان واقع شوند. از دوستان شاعر هم خواهشمندیم تا خود و نوع شعرشان را معرفی کنند تا همه بهره کافی را ببرند.
شیر بچه ام زنده دل اهل دعا ساده گو پر ذوق و شوق بی ادعا
زادگاهم مملو از پاکیزه خو عشق گر خواهی برار انجا بجو
مردمانی غیرتی سختی ستا خون در رگ گفته اند بی همتا
برزنش نازیده از مردان سخت مردمی ساده دل و انگاره رخت
شهرت شهرم به ان سنگش بود سنگ جوقن سنگ او بندش بود
گر که قلب پاک باشد یک گهر گنج عالم خفته است بر هر گذر
چون بر کشمون کنی سیرو نظر "تو بسا حظ میکنی" قول پدر
پسته های سیدعلی در یک قطار چون نگین بر حلقه تل حصار
کوله اسپس به پشت اره بدست میرود حاجی ما چون لوک مست
زان سرک پر سر صدا ایژ علی گرد و خاکش رم دهد خر غلمعلی
کوچه صحرای ما یا پای بید همچو گردشگه به پاریس هم نبید
این هوای فصل تابستان ماست درک این حال و هوا کار شماست
چون شدی هم محفل مش دانیار سوی هفتکو میروی بی اختیار
چای خوردن را رواست اغل علی مردخونش همچو قصر لیک کاهگلی
چرخ بزن دور کفه چاه میرزعلی لحظه ای افسار بکش ده فقونعلی
سرخوش ار عقلیست بالا خانه را سوی هاجر پر بکش نه کانادا
کی شود کوشترک مشهورتر ز قیچ مسکه مستی اورد اسپار هیچ
چون جوان بودم کوته فکر و خام کله پوک اشفته و رنحیده کام
میزدم تیپا بر ان پوسیده مشک میکشیدم یقه از کشکول کشک
هرگه امد ان سپار بر سفرمان برگرفتی شعف را از چهرمان
ناسزا بر مشک چرکو حرف حال اختتام مشک اسپار بودی جشن سال
یاد دارم چه نبردی داشتیم ما و مشک هم جنگ سردی داشتیم
گفتمش روزی که ای مشک ختن خانه یا جای تو باشد یا که من
مشک گفتا یا عزیز پایم کجاست عزم رفتن بهر من ایا رواست
تو برو که رفتنت اسان تر است خارجه رو خارجه بهتر تر است
مشک ما و عشق ما با این حصار عاقبت ما برگزیدیم سوره انا الفرار
چون بگشتیم زان زمین ما دور دور اشک از چشمان ربودی سیل نور
کی تو دانی بازی این روزگار روزگاری بس عجیب و باردار
چون که سالی دور گشتم من ز مشک چون ودا کردم من با کشکول کشک
ناله کردم من بسی از درد خویش هر شبی خفتم بدیدم خواب میش
بازها پرسیده ام هان ای دلا عشق مشکت بیش یا کربلا
مادرم برخیز و باز کشکت بساب تو رها کن لنگ مرغ و ان کباب
من بخوردم مک دونالد و اون نگت من ندیدم بهتر از کشک خودت
سالهاست در عشق کشک هی میزنم از پی ان میش و مشک نی میزنم
میکنم هر شب دعا و راز و ناز ای خدا بازم بگردان مشک ناز
کی شود کوشترک مشهور تر ز قیچ مشک ده ما را خدا نه پیچ و پیچ