اینجا حصاروئیه
حصاروئیه محبوب قلبها
قلبهایی که به عشق زادگاهشان می تپند
اینجا سرزمین آبا و اجدادی همه آنهایی است که اهل حصاروئیه هستند.
اینجا عشق ، صفا ، صمیمیت و محبت موج می زند.
اینجا سرزمین دستان پینه بسته پیر مردها و پیر زن هایی است که سالها با عشق زحمت کشیده اند،
برای فرزندانشان، برای خانواده شان، برای عزت و بزرگی شان.
اینجا مردمانی مومن ،دوست داشتنی و خونگرم دارد.
اینجا مردمانش همچون کوهش، استوار و پابرجا هستند.
اینجا هفت کوهش هفت نماد دارد،
محبت،صفا، صبر،صمیمیت، گذشت، درستی و سخاوتمندی
اینجا برای من و برای هر حصاروئیه ای محل آرامش است،
آرامشی که در هر جای دیگری دست نیافتنی است.
اینجا سالهاست که زبانزد عام و خاص است
اینجا شب هایش آسمانی پرستاره دارد،به هر گوشه ای از آسمان که چشم میدوزی، سو سوی ستارگانش چشمهایت را نوازش میدهد، گویی با تو حرف می زنند و برایت رازهایی دارند.
طلوع زیبای خورشید حصاروئیه با آن پرتوهای طلایی رنگش تورا سحر خیز می کند.
گرمای ظهرش، گرما بخش وجودت می شود.
اما غروب که می شود وزش نسیمی خنک در گندم زارهای حصاروئیه روحت را نوازش می دهد.
بهارش سبز و دل انگیز است و شکوفه های درختانش نوید بخش شوق و امید هستند.
گرمای تابستانش ،گرما و صمیمیت را به ارمغان می آورد.
رنگ پاییزش، هفت رنگ رنگین کمان است.
سرمای زمستانش سخت و استخوان سوز است.
اما در هر فصلش، در گوشه گوشه این روستا تلاش برای زندگی را به وضوح مشاهده می کنی،
آری اینجا تلاش مفهوم زندگی است.
آری اینجا حصاروئیه است.
اینجا هم کمبودهای زیادی دارد.
اینجا آنچنان که بایستی شایسته مردمانش باشد، نیست.
اینجا هنوز ورودی بلوارش سالهاست که نیمه تمام مانده است.
اینجا هنوز جای کانال های گاز رسانی روستا پر نشده است و آسفالت کنده و پاره ای دارد.
اینجا شکستگی لوله های آب آشامیدنی،روزانه هزاران لیتر آب را به هدر میدهند.
اینجا زمین ورزش برای جوانانش ندارد.
اینجا مدتهاست تلفن روستا قطع شده است
.
.
.
اما داشته هایش به نداشته هایش می ارزد.
اینجا گرمای عشق و محبت موج میزند.
اینجا جوانانش با کمترین امکانات افتخار آفرین شده اند.
اینجا مردمانش به پاکی و صداقت معروفند.
آری اینجا حصاروئیه است.
مدتی است عده ای از بازدیدکنندگان خوش طبع وبلاگ حصاروئیه محبوب قلبها طبع شعر آنها گل کرده و اشعار بسیار زیبایی را برای ما در قسمت نظرات ثبت می کنند. حالا ما هم فرصت را غنیمت شمرده و بعضی از این شعرها را برای شماهایی که نظرات سر نمی زنید٬ به اشتراک می گذاریم. البته امیدواریم که مورد پسند همه عزیزان واقع شوند. از دوستان شاعر هم خواهشمندیم تا خود و نوع شعرشان را معرفی کنند تا همه بهره کافی را ببرند.
شیر بچه ام زنده دل اهل دعا ساده گو پر ذوق و شوق بی ادعا
زادگاهم مملو از پاکیزه خو عشق گر خواهی برار انجا بجو
مردمانی غیرتی سختی ستا خون در رگ گفته اند بی همتا
برزنش نازیده از مردان سخت مردمی ساده دل و انگاره رخت
شهرت شهرم به ان سنگش بود سنگ جوقن سنگ او بندش بود
گر که قلب پاک باشد یک گهر گنج عالم خفته است بر هر گذر
چون بر کشمون کنی سیرو نظر "تو بسا حظ میکنی" قول پدر
پسته های سیدعلی در یک قطار چون نگین بر حلقه تل حصار
کوله اسپس به پشت اره بدست میرود حاجی ما چون لوک مست
زان سرک پر سر صدا ایژ علی گرد و خاکش رم دهد خر غلمعلی
کوچه صحرای ما یا پای بید همچو گردشگه به پاریس هم نبید
این هوای فصل تابستان ماست درک این حال و هوا کار شماست
چون شدی هم محفل مش دانیار سوی هفتکو میروی بی اختیار
چای خوردن را رواست اغل علی مردخونش همچو قصر لیک کاهگلی
چرخ بزن دور کفه چاه میرزعلی لحظه ای افسار بکش ده فقونعلی
سرخوش ار عقلیست بالا خانه را سوی هاجر پر بکش نه کانادا
کی شود کوشترک مشهورتر ز قیچ مسکه مستی اورد اسپار هیچ
چون جوان بودم کوته فکر و خام کله پوک اشفته و رنحیده کام
میزدم تیپا بر ان پوسیده مشک میکشیدم یقه از کشکول کشک
هرگه امد ان سپار بر سفرمان برگرفتی شعف را از چهرمان
ناسزا بر مشک چرکو حرف حال اختتام مشک اسپار بودی جشن سال
یاد دارم چه نبردی داشتیم ما و مشک هم جنگ سردی داشتیم
گفتمش روزی که ای مشک ختن خانه یا جای تو باشد یا که من
مشک گفتا یا عزیز پایم کجاست عزم رفتن بهر من ایا رواست
تو برو که رفتنت اسان تر است خارجه رو خارجه بهتر تر است
مشک ما و عشق ما با این حصار عاقبت ما برگزیدیم سوره انا الفرار
چون بگشتیم زان زمین ما دور دور اشک از چشمان ربودی سیل نور
کی تو دانی بازی این روزگار روزگاری بس عجیب و باردار
چون که سالی دور گشتم من ز مشک چون ودا کردم من با کشکول کشک
ناله کردم من بسی از درد خویش هر شبی خفتم بدیدم خواب میش
بازها پرسیده ام هان ای دلا عشق مشکت بیش یا کربلا
مادرم برخیز و باز کشکت بساب تو رها کن لنگ مرغ و ان کباب
من بخوردم مک دونالد و اون نگت من ندیدم بهتر از کشک خودت
سالهاست در عشق کشک هی میزنم از پی ان میش و مشک نی میزنم
میکنم هر شب دعا و راز و ناز ای خدا بازم بگردان مشک ناز
کی شود کوشترک مشهور تر ز قیچ مشک ده ما را خدا نه پیچ و پیچ
با درود به همه عزیزان.
امیدوارم که زندگی به کامتان باشد و همیشه سالم و شاد باشید.
سپاسگزارم از همه دوستان به خاطر نظرات قشنگ وسازنده شما،که نشان از اهمیت دادن همه ما به موضوع مهمِ اتحاد و همدلی دارد.
امیدوارم که همواره همدل و یک دل باشیم.(آمین)
در همین زمینه شعری گفته ام که امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیرد :
ما دروازه دل بر تو گشودیم گر دورون نمیائی شیشه نشکن
ما ز خود بر خاستیم و پر پرواز گشودیم تو پر پرواز نداری پر و بال نشکن
ما دل داده شدیم و دل به دست آوردیم تو دل به دست نمی آوری دل نشکن
ما دل آیینه کردیم به معجزه عشق تو دل به سیاهی کینه سیاه نکن
ما دل و جان بدادیم از برای دوستی تو نیز از برای دوستی شتاب کن
من به دل قول وصال تو به دادم تو به قهر از من و ما فرار مکن
من گویم همه هستیم در یک دام اسیر تو از غرور این همه حاشا مکن
من گویم همه هستیم از یک تبار تو بیهوده خویش از من و ما جدا مکن
دست من بود سوی تو همواره دراز تو نیز از برای من دستی دراز کن
گر طلب کنی از سید راه رهایی نشانت می دهم حسن و کرمِ دنیایی
در پایان اگر موضوعی مورد علاقه دوستان هست ،ممنون میشوم اگر بیان کنند تا بنده درآن مورد مطلب بنویسم.
با سپاس: سید حسین فاطمی