حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

فصل درو

       

         

انتخابات شوراها

دیروز انتخابات شوراها و ریاست جمهوری در روستای حصاروئیه ،همزمان با سایر شهر ها و روستای کشور برگزار شد و اهالی روستای حصاروئیه نیز حضوری چشمگیری در این انتخابات داشتند.در انتخابات شوراها هفت نفر کاندیدا بودند که سه نفر بیشترین آرا را از آن خود کردند و به عنوان اعضای شورای روستای حصاروئیه انتخاب شدند.آقایان عباس الله دینی،ماشاءالله قائینی،خدابخش حامدی،سیدجواد فاطمی مقدم،وحید قائینی،جمشید ابراهیمی و وحید ابراهیمی در این انتخابات کاندیدا شده بودند که از این میان آقایان جمشید ابراهیمی،وحید ابراهیمی و ماشاءالله قائینی به ترتیب حائز بیشترین میزان آرا شدند و به عنوان اعضای شورای روستای حصاروئیه انتخاب شدند. 

امیدواریم این عزیزان با تلاش و کوشش خود گام های بلندی در راه آبادانی و پیشرفت روستایمان بر دارند.  

متاسفانه یکی از اعضای برگزاری انتخابات اجازه عکس گرفتن از حضور مردم در انتخابات را نداد.

فصل کشک و احشوم اومده

فصل کشک و  توت و  احشوم اومده
چند وقتی هست به وب نوم اومده

هر زمان رفتم به وب , دیدم خبرهای قدیم
شایدم آنجا گله بر جاویه یا بر سر دوم اومده

ای مدیر برخیز و  یک کشکی بساب بهر خبر  
چون که اخبار خودت گویی که از موم اومده

می کند اعصاب ما ویران همه در روز و شب
قیل و قالی کز درون جعبه و بشقاب پشت بوم اومده

هر کسی گوید که من چوپانی بهتر کنم
او مگر اینجا نبود؟ از کشور روم اومده ؟!

این زمان هر جا روی بر هر کپر یا هر پلاس
توبره ها پر کشک و چشمان همه زوم اومده

روی هر کشکی نوشته نسخ یا با نازنین
آه از این رنجی که بر ما و برین  قوم اومده

گویمت اندیشه ات ناز است و خیلی نازنین
من تو را حامی شوم ,مردی که مرحوم اومده !

شهر من صدها نفر را مثل تو دارد به یاد
نامهاشان یک به یک بر سنگ مرقوم اومده !

گر رسد روزی زسویت وعده ای از جنس کشک
لشکری سویت دوان , این دور مرسوم اومده

مردهای ده همه چوپان و خود بر کار و بار
در شب مهتاب کدامین گرگ پرگوم اومده

رنگهایت بر گله همچون علف  بیرنگ شد
چون حنایت از دگر رنگی چو مسموم اومده 

هشت سالی ما ندیدیم دوغ بز یا رنگ مشک
این چنین همدم که گویدمادر ماهم به احشوم اومده 

  

؛همدم؛