حالا حصاروئیه یک گروه پیاده روی دارد. گروهی متشکل از ماشاءالله، مسعود، احمد، دانیال و مجید قائینی، سید علی فاطمی مقدم و منوچهر نجفی که این روزهها سخت ماجراجو شده اند. نخستین سفر پیاده روی شان را از مسیر داراب اباد سیرجان به حصاروئیه تجربه کردند. گویی برایشان لذت بخش بود که این بار آنها را به سفری دیگر وا داشت، تا مسیری جدید تجربه کنند.
اعضای این گروه این بار همگی به چشمه انجیر رفتند تا مسیر چشمه انجیر به حصاروئیه را با پای پیاده طی کنند. چشمه انجیر محلی است در هفتاد و پنج کیلومتری جنوب غرب شهربابک،جایی که مراتع دامهای محمد علی حبیب از اهالی روستای اشکور قرار دارد. در این سفر جدید سید هدایت فاطمی مقدم این گروه را پشتیبانی کرد. سید هدایت اعضای گروه را با ماشین به چشمه انجیر برد و در راه برگشت آنها را همکاری می کرد. وی مسئولیت تدارکات این سفر را بعهده داشت و در طول مسیر برگشت در جاهایی که برای استراحت پیش بینی شده بود برایشان چای و غذا آماده می کرد تا درطول مسیر اندکی خستگی در کنند.
همه اعضای گروه پیاده روی، عصر جمعه با ماشین سید هدایت به چشمه انجیر می روند و شب را آنجا سپری می کنند. صبح شنبه همه چیز مهیای یک پیاده روی طولانی به مسافت هشتاد کیلومتر است. همه سر حال و با نشاط عزم خود را جزم می کنند تا سفری دیگر را با پای پیاده طی کنند.بالاخره پیاده روی شروع می شود و گامها یکی پس از دیگری برداشته می شوند. ظهر را در محلی سپری می کنند و پس از اندکی استراحت دوباره حرکت می کنند. اینار تجربه مسیر قبل به آنها می گوید که مسیر را یکسره طی نکنند و شب را در مکانی استراحت کنند. شب که می شود به محلی به نام پوزه دیمه می رسند. چادر علم می کنند و آتشی به پا. شب را به گپ و گفتی می گذرانند و از خاطرات گذشته می گویند.اندکی سرمای زمستان هم خودی به آنها نشان می دهد تا در اوایل سپیده دم صبح هیزم بیشتری بر آتش بگذارند تا گرمای شعله های ش گرما بخش وجودشان شود. هرچند تحمل سختی سفر تاب و توان آنها را افزایش داده است. با طلوع آفتاب و صرف صبحانه بند های کفش هایشان را این بار محکم تر می بندند تا گام هایشان را استوار تر بردارند، مسیر طولانی است و راه ناهموار.
ظهر را در میانه راه به سر می کنند.سید هدایت زودتر آتشی برپا می کند چای آتشی درست می کند.او دست به ابتکاری جدید می زند و این بار با آردی که همراه آورده است نان درست میکند.پس از نهار و استراحتی کوتاه دوباره بانگ حرکت به صدا در می آید. دیگر چیزی از مسیر نمانده است. شوق به رسیدن گام ها را بلندتر و مسیر را کوتاه تر می کند. دو سه ساعتی پیاده روی دورنمایی از روستای حصاروئیه را نشانشان می دهد. گویی که به مقصد رسیده اند.بلی ساعت چهار عصر شنبه بعد از یکروز و نصفی طی طریق با پای پیاده همه اعضای گروه در سلامت کامل به روستا می رسند و تجربه سفر دیگری به تجارب آنها افزوده می شود.
به امید خبرهایی بیشتراز این جوانان سختکوش
با تشکر از مسعود قائینی
درود بر شما امیدوارم در مسیرهای آینده توفیق همراهی داشته باشم