حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

گورستانی در کنار ذوب مس خاتون آباد

 

باز هفته محیط زیست(15- 22 خرداد) رسید تا بهانه باشد برای اینکه با نگاهی به محیط زیست اطرافمان آنچه را که یاد آور تلخی ها و نگرانی های مردم منطقه است را باز به یاد بیاوریم تا همگان بدانند که چه جنایتی در حق مردم این منطقه انجام می شود.جایی که زمانی قطب سابق دامداری استان بوده است و حالا اکثرا آنچه که داشته اند را از دست داده اند و زندگی خود را باخته اند چه در بخش کشاورزی و چه در بخش دامداری. چاله هایی در کنار شرکت مس خاتون اباد که به گورستان گوسفندان تبدیل شده است. 

 برنامه نگاه یک شبکه اول سیما نیز دیشب(۲۱/۳/۹۰) محور گفتگوی خود با آقای مهندس محمدی زاده معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست را این موضوع قرار داد. آنچه در این برنامه پخش شد گزیده ای از صحبتها و حرفهای مردم زحمتکش و ستم دیده ای بود که همگی از آلودگی دود ناشی از کار خانه ذوب مس خاتون آباد متضرر شده اند و هر آنچه داشته اند از دست داده اند. 

در گزارشی که پخش شد ، پیر مردی در صحبتهایش می گوید با در آمدی که از همین دامداری داشته ام 6 فرزند خود را راهی دانشگاه کرده ام اما حالا چه کنم؟ باید گوشه بنشینم و دنبال کارگری روم. دیگری می گفت روز بوده که یک نفر 30 گوسفند مرده اینجا آورده است و کسانی دیگر10 ،12و 20 گوسفند و بره مرده به این چاله ها آورده اند. خانم میانسالی در این میان می گوید همه درآمد ما از اینهاست و تازه تعدادی را هم بیرون ریخته ایم و زن دیگری می گوید بگوئید ما درآمد زندگی مان را از کجا در بیاوریم ؟ آقای رئیس جمهور بگوید ما چیکار کنیم ، در آمدمان را از کجا در بیاوریم.؟جوان دیگری می گوید مسئولین برای اینکه زیر سوال نروند در روزهای تعطیل و شب ها شارژ کارخانه زیاد می کنند که دود و آلودگی بیشتری دارد و روزها کم می کنند تا به چشم نیاید و اکثریت کارکنان شرکت از لحاظ ریوی مشکل دارند و باید دید در آینده چه تاثیرات ژنتیکی بر روی مردم خواهد داشت. دیگری می گوید جهاد دانشگاهی ماهی 8 میلیارد تومان از شرکت میگیرد تا الکترو فیلتر های شرکت را درست کند تا خروجی گاز so2 کارخانه را کم کنند ولی هنوز نتوانسته اند و میزان آن بر روی مرز 29000 می باشد. مرد دیگری می گوید که اصلا فیلتر های این کارخانه مربوط به کارخانه سیمان می باشد نه کارخانه مس. یکی از کارگران شرکت می گوید دچار تنگی نفس شده ام و ریه ام مشکل پیدا کرده و این موضوع تا حد زیادی بر روی بقیه کارکنان هم تاثیر گذاشته است. آقای حیدری رئیس سازمان صنایع استان کرمان می گوید مشکل این است که فیلتر ها از همان روز اول برای کارخانه مس طراحی نشده است.  

به گفته دکتر زید آبادی مدیر کل دامپزشکی استان کرمان ، مسمومیت مزمن در اثر ترکیبات مس مورد تائید آزمایشگاه سم شناسی و سایر آزمایشگاهای مرجع قرار گرفته به طوری که تلفات 30 تا 40 راس گوسفند در روز ناشی از ترکیبات مسی هست که در این منطقه وجود دارد. وی ادامه می دهد تعداد تلفاتی که به صورت رسمی از پاییز 85 تا اواسط بهمن 89 داشته ایم حدود 36000 راس گوسفند بوده است که مورد تائید ما واقع شده است.  

پس از پایان گزارش آقای مهندس محمدی زاده معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست می گوید، " کار فیلتراسیون و سنسور هایی که بایستی کار گذاشته می شد تا آلایندگی در هوا ایجاد نکنند دچار مشکل بود و این کار خانه چند بار با حکم قوه قضائیه متوقف شده و مهلت هایی به آنها داده شده تا مشکل را حل کنند که بخشی حل شده و بخشی هم هنوز حل نشده. وی می افزاید همین سه چهار ماه گذشته  موضوع به مقامات قضایی ارجاع داده شده و اصلاحاتی هم انجام داده اند ولی قانع کننده نیست. وی ادامه می دهد مجوزی که از قبل به این کارخانه داده شده است معیوب است و کاش قبل از فعالیت کارخانه الزامات زیست محیطی را عمل می کردند. اما در مدت مسئولیت ما هم جرائم سنگینی برای کارخانه وضع شده وهمچنین موظف کردن کارخانه به پرداخت خسارتهایی که به زندگی مردم وارد شده است ، ما مدعی خساراتی که به خاک وارد شده و خاک را آلوده کرده است نیزهستیم. این کارخانه بایستی به سرعت تمام نواقص رابر طرف کند و گرنه ما مجبوریم توقف کامل بدهیم و سازمان صنایع استان کرمان بایستی کارگران را در جایی دیگر به کار گیرد". 

 مجری می گوید اگر سازمان قضا کارخانه را محکوم کرده پس بایستی توقف کامل داده شود که مهنس محمدی زاده می گوید "بخشی از مشکل حل شده و بعضی فیلتر ها عوض شده که بایستی اینکار به صورت اصولی انجام شود و هنوز تا نقطه توقع فاصله زیادی وجود دارد. مهلتی 3 ساله به اینگونه کار خانه جات داده شده است تا هم رفع مشکل کنند و هم سیستم پایش آن لاین لحظه ای که انسان هیچ گونه دخل و تصرفی در آن ندارد و برای مراقبت و صیانت از سلامت فعالیتی که در آنجا انجام می شود را بکار گیرند که در آن با به کارگیری سنسور هایی که در بخارات و یا پساب ها بکار می رود متوجه اشکال در آن خواهیم شد و نیازی به حضور فرد جهت اطمینان از سلامت آن نیست".وی همچنین می گوید "این کارخانه مشمول بعضی مجازاتها و پیگردهای قانونی هم شده است". 

 آقای سعد محمدی  مدیر عامل صنایع ملی مس ایران هم در تماس تلفنی با این برنامه می گوید "با هماهنگی که با محیط زیست انجام شده و در را اصلاح کار خانه تمام سیستمهایی که باعث آلودگی می شد، سعی شده  توسط جابجایی سیستم و با تکنولوژی بکار گرفته شده ،آلودگی به شدت کم شود و توسط سازمانهایی که مورد تائید سازمان محیط زیست هستند مثل سازمان زیست سپر و سیستمی که دانشگاه صنعتی شریف در حال حاضر پایش آلودگی را انجام می دهد میزان آلودگی به شدت کاهش پیدا کرده است.وی می افزاید این کارخانه با سیستم فلش کار میکند و برای تکمیل این پروسه یک کارخانه اکسیژن سرمایه گذاری شده که تا اوایل سال آینده راه اندازی می شود و چرخه این سوخت کامل می شود." 

 وی می گوید "هم اکنون ذوب خاتون آباد برای اوور هال کلا تعطیل شده است و به مدت یک ماه کل کوره را مورد تعمیر قرار خواهیم داد همچنین بحث بویلر ها بطور کامل تعمیر شده و سیستم فیلتراسیون بطور کامل تغییر کرده و سیستم جدیدی جایگزین شده است، کوره خاتون آباد کلا از 80 هزار تن تغییر می کند و به یک سیستم دبل فلش جدید تغییر خواهد کرد که آخرین تکنولوزی روز دنیا  است و این تا دو سال آینده رخ میدهد و ما استاندارد های یورو 4 را در اینجا خواهیم داشت و در مدت کوتاهی این بحث محیط زیستی کلا برطرف خواهد شد" وی می گوید "هم اکنون شرایط آلودگی 20 برابر کمتر شده است. آقای ریاحی یکی از معتمدین محلی هم در تماس تلفنی با این برنامه در خواستی را از آقای محمدی زاده دارد و می گوید مردم با توجه به از بین رفتن دامداری و کشاورزی این منطقه خواستار ایجاد شغل و انجام کارهای زیر بنایی برای جوان و ایجاد بستر های شغلی هستند".   

حال تنها می توانیم منتظر باشیم تا گذشت زمان نشان دهد که تا چه حد حرف و حدیث های مسئولین درست از آب در بیاید و محیطی سالم و به دور از هر گونه آلودگی داشته باشیم .به امید روزی که همه این مشکلات حل شوند تا طبیعتی سالم و مردمانی سالم و سر زنده داشته باشیم.  

 

اسماعیل الله دینی حصاروئیه

نون کرنون

       

باز هم احشوم به پا شد

   

 

           

عکسها آرشیو می باشد. 

به لطف بارانهای بسیار خوب زمستان پارسال و بارانهای بهاری امسال و با رویش گیاهان و علفهای بیابان که موجی از شادی را در دل مردم به وجود آورد بار دیگر بعد از چندین سال بساط احشوم را به راه افتاد. ماست و مسکه و دوغ و کشک و روغن زرد٬ یادش به خیر چند سالی میشد که حتی اسمشو هم نشنیده بودیم. باز هم خدا را شاکریم که با ریزش باران و نزولات آسمانی دل همه ماها را شاد کرد البته امیدواریم دامداران امسال کشک و روغن هاشونو به قیمت مناسب بدن که یه وقت خدا قهرش نیاد دوباره شاهد خشکسالی باشیم که همین هم گیرمون نیاد. البته ازطرفی هم زحمتی که این قشر از جامعه میکشن هیچ کس نمیکشه هر چی بفروشن حقشونه خدا خودش میدونه.  

 

به هر حال امیدواریم باز هم در سالهای آتی شاهد بارانهای خوبی باشیم تا ازین نعمت های خوب بی بهره نباشیم. البته یادش به خیر احشوم های زمان قدیم صفای دیگه ای داشت. آب با خر می بردیم و کلی خاطره داشت همین آب بردن ها . مشک زدن هم حالا تغییر کرده و به جای هیزم گاز و کپسول اومده ٬دیگه خبری از آون آب خنک مشک نیست و بجاش یخ یخچال اومده٬ یه جورایی میشه گفت احشوم یعنی بر پایی زندگی مدرن در دل بیابان. البته اینم راحتی و اسایش خودشو داره. به امید سلامتی و شادکامی همه این عزیزان. 

منتظر نظرات گرم و خواندنی شما هستیم

دزدی های زنجیره ای

تابستان بود و گرمای سوزان بیداد می کرد دزدان به گله زدند و غارت کردند٬ پاییز بود و خزان و خش خش برگها گاوها و گوسفندان ربوده شدند و به سرقت رفتند٬ زمستان بود و سورت سرمای دی بیداد می کرد برف و بوران و سوز سرما هر جنبنده ای را در سر جایش میخکوب می کرد اما باز هم عده ای در پی دزدیدن مال و اموال مردم کمین کرده بودند و دزدیدند و بردند و بالاخره دیشب شبی بهاری بود و آسمان بی ابر٬ ماه و ستارگان میدرخشیدند٬باز هم تعدادی گوسفند به یغما رفت. وای که چه دزدانی!! آه خدای من این چه روزگاری است که نه در بهار و تابستانش و نه در پاییز و زمستانش مردم آسایش و آرامش ندارند.

دیشب عده ای دزد از خدا و انسانیت بی خبر به گوسفندان مرتضی قربانی دستبرد زدند و تعدادی گوسفند را به سرقت بردند.آمار دقیقی از تعداد گوسفندان ربوده شده در دست نیست اما حداقل هفت هشت گوسفند بی زبان به سرقت رفته و حق کارگر زحمت کشی همچون مرتضی قربانی ضایع شد و مطمئنا هیچ اثر و آثاری هم از دزدان به دست نخواهد آمد همانطور از دزدان سابق به دست نیامد و این معما هرگز حل نخواهد شد. نوروز قائینی٬خانعلی الله دینی٬ علی الله دینی(مرتضی)٬سید محمد فاطمی مقدم٬ حبیب اله الله دینی٬ سبزعلی الله دینی(فغان علی)و ... دیگر کسانی که قربانی این دزدی های زنجیره ای شدند. 

 

کارگران و کشاورزانی که دستان پینه بسته شان دل هر سنگ دلی را به رحم می آورد اینگونه یک شبه زحمتشان به باد می رود و مال و دارایشان که همین چند عدد گوسفند می باشد به هدر می رود و بارها به نیروی انتظامی شکایت بردند و هیچ نتیجه ای نگرفتند. آیا واقعا نمی توان در یک روستا به این کوچکی چهار تا دزد بی سر و پا را دستگیر کرد ؟شاید نیروی انتظامی از عهده این کار بر نمی آید؟ چه کسی باید جوابگوی این همه دزدی و نا امنی در بین مردم باشد؟ شاید این بار کسی وجدان بیدار داشته باشد و بتواند دستی از سارقان کثیف رو کند. هر چند که همه ما می دانیم این کار شدنی است البته اگر بخواهند.

روز معلم

  

هنوز از سالهای دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان زمان زیادی نگذشته و هنوز خاطرات شیرین دوران دبستان در جلوی چشمانم نقش بسته است گویی همین دیروز بود. هنوز سیلی که از معلم کلاس سوم دبستان خوردم جایش می سوزد. هنوز فلک دوم دبستان را یادم نرفته بخاطر آن شیطنت ها و بازی گوشیهای سر کلاس.در جمله اسرائیل به مردم فلسطین ظلم میکند بجای اسرائیل نوشتم اسماعیل و یادم رفت که پاکش کنم و آن را درست بنویسم و فردای آن روز بخاطر این موضوع کلی سرزنش شدم و کتک خوردم.اولین کلماتی را که از معلم کلاس اولم یاد گرفتم آب بود و بابا. چقدر خوشحال بودم از اینکه چند کلمه ای یاد گرفته ام و میتوانم بخوانم و بنویسم. آری اینها همه نتایج زحمات و تلاشهای معلمان عزیز و دلسوزی که سالها وقت و تلاش خود را برای اموزش افرادی چون ما سپری کرده اند.  

 

جا دارد که که در اینجا از همه زحمت های این عزیزان تشکر کنیم و این روز را به همه آنها تبریک بگوییم. همچنین نیکو ست که نامی هم از معلمان عزیز و زحمتکش روستای حصاروئیه بیاوریم که با تلاش و کوششهای آنها چه بسا جوانها و افراد تحصیل کرده و موفقی داریم که در دبستان سجاد و زیر دست همین عزیزان علم آموخته اند. آقایان خدا بخش حامدی٬ صدر الدین الله دینی٬ تاج الدین الله دینی٬ مجید قائینی ٬حمید قائینی٬ درویش قائینی٬ محمدرضا پور کریمی٬غلامعباس ابراهیمی٬علی رضایی٬ آقای مهدوی و پور اسماعیلی و خانمها فرشته پور یوسفیان٬ شهربانو قائینی و خانم محمودی و سایر عزیزانی که بنده نام انها را بخاطر نمی آورم و امیدوارم شما عزیزان نام این بزرگواران را برای ما بنویسد. به امید سلامتی و موفقیت همه معلمان دلسوز و پر تلاش.

                                                             

باران های بهاری

بارش بارانهای بهاری دیروز و دیشب حال و هوای دیگری در منطقه شهربابک و دشت و بیابانهای اطراف داشت.رگبار ،رعد و برق و وزش باد همراه با بارانهای بهاری که در بعضی جاها با طغیان سیلابها همراه بود نوید بهاری سر سبز را برای کشاورزان و دامداران داد تا بعد از سالها خشکسالی لبخند شادی بر لبان آنها نقش ببندد و شکر گزار الهی باشند. این روزها  دامداران به قولی بره پی رفته اند و هر کس گوشه کناری همرا گوسفندان خود دشتها و کوهها را به امید اندک علف و گیاهی می پیماید. 

 

اینک پس از بارانهای دیر هنگام اما خوب زمستان حالا بارشهای بهاری  نه تنها امید آنها رابه یاس تبدیل نکرد بلکه آنها را شاد و سر حال کرد تا با سالی خوب و سر سبز مزد زحمت های زمستانی خود را بگیرند. هر چند گله داران دیروز و دیشب در زیر بارش تند بارانهای بهاری خیس و سرمازده شدند اما  مطمئنا در دل و  وجودشان شادی و هیجانی موج میزد که راحتی بعد از باران ها ارزشی صد چندان به این یکی دو شب سرما و باران خوردن دارد. حالا دیگر اگر بره ای را هم گرگ بدرد و یا بخورد مسلما ناراحتی اش کمتر خواهد بود چرا که با ریزش باران رحمت الهی مسلما با فروش بقیه جبران خواهد شد. به سالی سرشار شادی و سلامتی برای همه.

نوروز ۹۰ در یک نگاه

با سلام  

ضمن عرض تبریک سال نو به همه شما عزیزان  

نوروز ۹۰ را به همه شما عزیزان تبریک عرض می نمایم و گوشه ای از اخبار و اتفاقات نوروز ۹۰ را به اطلاع شما عزیزان می رسانم. 

 

آنچه امسال بسیار متفاوت تر از سالهای گذشته بود اینکه خبری از مسابقات فوتبال که هر ساله تحت عنوان جام نوروزی حصاروئیه برگزار می شد نبود و متاسفانه رشته برگزاری چندیدن و چند ساله این مسابقات گسسته شد. امید واریم که در سالهای آینده باز این مسابقات از سر گرفته شودو باز هم شاهد آنهمه شور و هیجان در روستا باشیم باشیم البته یادمان نرود برگزاری این مسابقات مستلزم هزینه های زیاد و همچنین صرف وقت می باشد 

 

اما نوروز امسال مسابقات فوتسال نوروزی داخل سالن در شهر شهربابک تحت عنوان جام یادبود امیر علی عطااللهی٬ فرزند ولی و با حضور ۱۰ تیم در دو گروه پنج تیمی برگزار شد که تیم استبرق به مقام قهرمانی این مسابقات دست یافت و تیم های شریک آباد٬مهرآباد الف و اشکور الف در رده های بعدی قرار گرفتند. ۵ تیم کرمان٬ حصاروئیه٬ شریک آباد٬ بندرعباس٬ اشکور الف در گروه اول و ۵ تیم استبرق٬ مهرآباد الف٬ مهرآباد ب٬ اشکور ب و شهربابک در گروه دوم این مسابقات حضور داشتند. تیم حصاروئیه با دو برد و دو باخت در مرحله گروهی حذف شد.  

 

ایام نوروز ۹۰ همراه با اتفاقات تلخ و ناگواری هم همراه بود که فوت آقای عطاالله قائینی حصاروئیه فرزند محمد حسن بر اثر سکته قلبی در هشتم فروردین یکی از این حوادث تلخ بود. اما تلخ ترین حادثه  فوت آقای حمید شکوهی فرزند عبدل به همراه خانواده اش در یک صحنه تصادف در محور مشهد به راور بود که همه اهالی حصاروئیه را شوک زده کرد.روحشان شاد یادشان گرامی باد.  

 

سیزده بدر هم امسال بخاطر اتفاقاتی که رخ داد چنگی به دل نزد و کسی رغبتی برای رفتن به طبیعت را نداشت هر چند اندک افرادی کوه و بیابان را برای گذراندن آخرین روز تعطیلات انتخاب کردند تا با روحیه ای تازه تر کار و تلاش خود ودرس و دانشگاه را آغاز کنند. 

انتظار کشاورزان و دامداران برای باران در ایام نوروز نه تنها به پایان نرسید٬ بلکه وزش باد و طوفان های شدید همراه با گرد و خاک مشکلاتی را برای مردم بهمراه داشت. اما دو سه روز گذشته بالاخره چند ساعتی باران دل آنها را شاد کرد و تا حد زیادی می توان گفت به خشکسالیهای پیاپی چند سال اخیر خاتمه داد.امیدواریم باز هم شاهد بارش باران های بهاری باشیم.

نوروز شادباش

             ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی

از این باد ارمدد خواهی چراغ دل برافروزی


اینک بهار بستر سپید زمین خسته را در می نوردد و روپوش برف را از سر و روی آن کنار می زند. افسردگان خواب زده را صلا می دهد و دم مسیحایی خویش را بر جان مرده آنان می دمد.هنگام آن است که پنجره دل های افسرده خویش را به سمت بهار بگشاییم.

عید نوروز عید طبیعت است. آغاز بهار موسم اعتدال طبیعت و لطافت هوا و تعدیل شب و روز و رهایی از قساوت زمستان و سردی و سیاهی شب های دیر پاست. عیدی همراه با سرود پرندگان و تکبیر جنگل و تسبیح باد و ریزش ابر و فریاد رعد و رویش صحراست عید بر همه ایرانیان شادباش.

 

از جام نوروزی چه خبر؟؟

 

باسلام 

عده زیادی از بازدیدکنندگان وبلاگ حصاروئیه محبوب قلبها خو اهان خبرهایی از برگزاری جام نوروزی حصاروئیه  در ایام نوروز ۹۰ هستند که آیا امسال این مسابقات همچون سالهای پیش برگزار خواهد شد یا خیر؟ البته تا آنجایی که بنده اطلاع دارم خبری از برگزاری این مسابقات نیست اما احتمالا زیاد به همان روال گذشته  و تنها با حضور ۴ تیم به همان روش سنتی برگزار خواهد شد. با توجه به اتفاقات و حوادثی که پیش آمد در سالهایی که مسابقات با شکوه و جلوه ای متفاوت از روال گذشته انجام شد ظاهرا دیگر کسی تمایلی به برگزاری این مسابقات و پیشقدم شدن برای جام نوروزی ندارد. 

 

 اما در هر صورت امیدواریم که باز هم شاهد برگزاری این مسابقات باشیم. البته پاسخ این سوال را هم به عزیزانی واگذار می کنیم که در سالهای قبل در برگزاری این مسابقات مسئولیتی داشته اند و زحمت های فراوانی کشیده اند که جا دارد از آنها تشکر نماییم. 

منتظر نظرات شما هستیم.

باز هم باران

                                              

گرچه پاییز امسال بارش نزولات آسمانی چنگی به دل نزد و میرفت تا کشاورزان و روستائیان را نا امید کند اما ضرب المثل در نا امیدی بسی امید است اینجا کارگر شد و زمستان امسال شاهد بارشهای بسیار خوبی بودیم که در چند سال اخیر بی سابقه بوده است. هم اکنون آسمان استان کرمان و منطقه شهربابک تمام ابری و همراه با بارش باران است که از دیشب آغاز شده و به لطف الهی ادامه دارد هفته پیش نیز شاهد بارنهای بسیار خوبی در سطح استان و بویژه شهربابک بودیم که میزان آن بیش از 50 میلیمتر بود و دل همه مردم بخصوص روستائیان و کشاورزان را شاد کرد به امید تداوم این بارشها و سالی سبز

باران

سرانجام پس از ماهها انتظار و چشم به آسمان بودن ، باران این رحمت الهی دیروز و دیشب  مردمان استان کرمان و بویژه روستائیان را خوشحال نمود و چند ساعتی مهمان مردمان سختکوش و مهربان این خطه از دیارمان بود. هر چند مردمانمان مهمان وازند اما باران بیش از این مهمان آنها نبود و تنها چند ساعتی بارید تا دل روستائیان و کشاورزان منطقه شهربابک را شاد کند هرچند دیر بارید اما این نخستین بارانی بود که پاییز و زمستان امسال در این منطقه بارید که باز هم جای شکرش باقیست. امیدواریم که باز هم شاهد بارش نزولات آسمانی باشیم تا ان شاءالله بتوانیم  سالی سبز و پر آب داشته باشیم. به امید آنروز

شب یلدا

                             

یکی از آداب و رسوم رایج در سرزمین ایران، مراسم شب آخر آذر ماه و یا شب چله است که بلندترین شب سال به شمار می رود، این شب یلدا نامیده شده است. یلدا یک واژه سریانی است به معنی زایش و تولد است. بنابر عقیده ایرانیان چون در روز قبل از شب یلدا خورشید کمتر می تابد و در ضعیف ترین موقع خود قرار دارد شدت سرما زیاد است بنابراین باید الهه گرمی و نور خورشید دوباره متولد شود تا جهان دوباره در اثر پرتو تابش آن گرمتر شود و بدین جهت در چنین شبی ایرانیان گرد هم می آمدند و تا نزدیکی صبح برای تولد دوباره خورشید دعا می کردند و با روشن کردن آتش این دو روشنایی(خورشید و الهه گرمی) را برای غلبه بر اهریمن تاریکی و ظلمت یاری می کردند.بنابراین جشن شب زنده داری یلدا اقدامی بوده برای مهر یا ایزد روشنایی در جنگ با اهریمن ظلمت و تاریکی.

 

 یلدا مبارک. 

 

گرد آوری:صدرالدین نوراللهی 

با تشکر فراوان از ایشان

سفری به دور دستها البته تا آنجا که دوربین های عکاسی به یاد دارند

اینبار آنچه را که شما خواسته اید لبیک می گوئیم و با احترام به پیشنهاد شما به جستجوی آن می پردازیم.سفری به دور دستها البته تا آنجا که دوربین های عکاسی به یاد دارند و آنها را ضبط کرده اند. آنچه روزی برایتان عادی بود اما امروز برای شما خاطره و برای ما جوانترها جذاب و دیدنی. به دنبال گنجینه هایی هنری که شاید هریک از شما پیش خود به یادگار نگاه داشته اید. البته روی صحبتم با قدیم تر هاست هرچند که جوانتر ها می توانند همکاری بسیار زیادی در این زمینه داشته باشند. می توانید به سراغ قدیمی ها بروید و یا آلبوم های خود را ورق بزنید تا آنچه را که ما دنبال آن هستیم شما بیابید.  

 

آری عکسهایی از زمان قدیم٬از جاها و مکانهای قدیم و تاریخی روستا، از پیر مردها و پیر زنها ،از جشنها و اعیاد و مراسم، از رسم و رسوم گذشته و آنچه که شما را به یاد آن زمان قدیم می اندازد. این بار نمایشگاهی از عکسهای قدیمی شما در وبلاگ حصاروئیه محبوب قلبها. البته برای آنهایی هم که دسترسی به اینترنت ندارند منتظر بمانند تا نوروز 90،زمانی برای برگزاری یک نمایشگاه عکس،جایی که همگان بتوانند بازدید نمایند.شما عزیزان  می توانید عکسهای خود را به آدرس s_allahdini@yahoo.com ارسال نمائید تا زمانی که همه عکسها جمع آوری شد بر روی همین وبلاگ منتشر شود. 

 

 البته قابل ذکر است که این موضوع به پیشنهاد آقای عباس اسماعیلیان مطرح شده است که جا دارد از ایشان نهایت تشکر و سپاس را داشته باشیم امیدواریم که خود ایشان هم که مبتکر این پیشنهاد بوده اند علاوه بر عکسهایی که خود در اختیار دارند با تلاش و کوششی دو چندان از جاهایی که می توانند در این زمینه برایمان عکس تهیه کنند.منتظر عکسهای به یاد ماندنی همه شما عزیزان هستیم.

آب رفته به جوی باز نمی گردد.

      


صرفه جویی هنر است.صرفه جویی کم مصرف کردن نیست، بلکه درست مصرف کردن است. تا می توانید در مصرف آب و برق صرفه جویی کنید. با حذف یارانه ها از روی قبض های آب و برق و یک مدیریت صحیح می توانید براحتی زندگی خود را اداره کنید.اینها جملات و عبارتهایی است که هرروز، بارها و بارها از رادیو و تلویزیون و سایر رسانه ها شنیده ایم و می شنویم. اما خود دولت و مسئولین چقدر به این موضوع اهمیت می دهند ؟ آیا تا آنجا که مربوط به حوزه کاری خودشان می شود رعایت می کنند؟ به نظر شما مردم یک روستا چقدر آب مصرف می کنند؟مردم شهر چطور؟ شبکه آبرسانی کدام گروه پیچیده تر و فرسوده تر است؟ هزینه های مصرفی کدام گروه بیشتر است؟ اینها سوال هایی است که به راحتی می توان آنها را جواب داد. به گفته خود مسئولین آب بهای مصرفی روستائیان کمتر از آب بهای مصرفی در شهر است. البته رسیدگی به وضعیت شبکه آبرسانی هم به طبع کمتر است. 

 

در روستای حصاروئیه تعداد شکستگیهای لوله های آب از تعداد مشترکان این شبکه به مراتب بیشتر است به هر کوچه و پس کوچه ای که قدم می گذاری می بینی دریاچه ای درست شده و مقدار بسیار زیادی آب به هدر می رود به جرات می توان گفت که مقدار آبی که هدر می رود از نصف مقدار آب مصرفی مردم بیشتر است.به گفته تعدادی از اهالی روستا بارها و بارها با مسئولین اداره آب تماس گرفته اند و این موضوع مطرح شده اما هیچ اقدامی در این باره صورت نگرفته است علاوه براین مامور قرائت کنتورهای آب نیز هر دو ماه وقتی در روستا جهت قرائت شماره کنتور  سرکشی می کند مطمئنا که این موضوع را دیده است. حتی اگر او هم کمی دلسوز بود این قضیه را انعکاس می داد زیرا این موضوع ماهاست که ادامه دارد. 

 

 علاوه بر هدررفت آب در این سالهای کم آب و رو به خشکسالی اگر از دید بهداشتی هم به این موضوع نگاه کنیم کمی نگران کننده به نظر می رسد.  وقتی مقداری آب در یک جا جمع می شود مطمئنا محل جمع شدن حیوانات و حشرات خواهد شد جایی که محل آبشخور سگها ،گوسفندان ، حشرات و سایر پرندگان و حشرات موذی خواهد شد و براحتی می تواند انواع و اقسام ویروس و میکروب را وارد شبکه های آبرسانی کند و بطور یقین افرادی را که از این آب استفاده می کنند گرفتار خواهد کرد امیدواریم مسئولین کمی به خود بیایند و فقط به فکر این نباشند که قبض های آنچنانی آب و برق را به موقع به درب منزل روستائیان برسانند، بلکه جهت حل مشلات و گرفتاریهای مردم روستاها نیز به موقع وارد عمل شوند تا خدای ناکرده شاهد عواقب جبران نا پذیری نباشیم.حالا آب کجا می رود ما به کجا میرویم؟ اگر آب هدر برود ما مجبوریم هرروز به اداره آب برویم  یا بهشان زنگ بزنیم تا آن را درست کنند. اگر هم هدر نرود٬ما به دنبال کار و زندگیمان می رویم. راستی شما کجا می روید؟ به امید آبادانی روستا های ایران

یاد آور شادی ها

رسول فرزند کل حبیب٬ پدرش بهلول شهربابک٬ او مردی شوخ طبع و رک و بی پرده بوده و بسیار حاضر جواب خیلی ها از نیش و کنایه های زبانش در امان نبوده اند حکایتهای زیادی هم از او نقل شده است . و شاید دیگرانی هم ساز و دهل می زدند اما این چیز دیگری بود . از بس سالهای متمادی در سازش دمیده بود چشمانش همیشه سرخ و کم سو شده بود. تنها چهره ای نیمه روشن از او در ذهنم نقش بسته آنهم با آن سازی که در دهان داشت شبی در یک مراسم عروسی در روستایمان. فرزندش رسول هم کمکی پدرش در جشنها و آوازها بود هر چند به شهرت پدر نرسید اما برای خود نامی دست و پا کرده است٬ رسول کل حبیب. 

 

 آنچه امروزه از دست رفته٬ گرما و شیرینی ساز دهنی کل حبیب است که جماعتی را شاد می کرد و تا مدت ها خاطره آن در ذهن ها باقی می ماند. چیزی که امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی جای خودش را به ارگ و گیتار و آنهم موسیقی های پاپ و کلاسیک داده است. آنچه که امروزه مورد پسند جوانهاست اما پیرها و کهنسالها هنوز هم در عروسیها از مردی یاد می کنند که تنها از او خاطره دارند ساز و دهلش زبانزد خاص و عام بوده است.و حالا همه از او به نیکی یاد می کنند. مطمئنا شما از  او بیشتر می دانید از خاطرات  و حکایتهای او بیشتر شنیده اید ما بی صبرانه منتظریم از رسول و پدرش بیشتر بدانیم روح کل حبیب شاد یادش گرامی باد.

ابوذر حادثه آفرید

دو سه روز پیش نزدیک غروب در حالی که روز به پایان می رسید محمد علیخانی٬فرزند امرالله زمانی که سوار بر الاغ همراه گوسفندانش از بیابان بر می گشت و  نزدیک خانه بهداشت روستا بر روی آسفالت راهی خانه بود ناگهان به هوا پرتاب می شود و ثانیه هایی دیگر بر روی زمین فرود می آید دردی شدید در پایش احساس می کند آنگاه که به خود می آید متوجه می شود که استخوان پایش شکسته و همچنین پای الاغش نیز می شکند. بلی ابوذر حیدری و یاسر محمد یوسف دو نفری بودند که سوار بر موتور باعث به وجود آمدن این حادثه شدند هرچند که خوشان نیز دچار جراحت هایی سطحی شدند. 

 

 آهای ابوذر خان شما که تا چند هفته پیش قهرمان بودی حالا چرا باید اینقدر سرعت داشته باشین تا هم جان خودتون و هم جان پیرمردی چون محمد امرالله را به خطر بیاندازی؟اگر به خودتون رحم نمی کنید لا اقل به این پیرمرد و پیر زن هایی که توی کوچه خیابانهای روستا در حال رفت آمد هستند٬ رحم کنید. هنر نیست که توی کوچه های حصاروئیه سرعت برین. اگه اینقدر مردین برید پیست موتور سواری.

دبستان سجاد همچنان ره می پیماید.

دبستان سجاد روستای حصاروئیه مهر امسال با ۵ دانش آموز و ۲ معلم کار خود را آغاز کرد. چند سالی است که به دلیل مهاجرت اهالی روستا به شهر دیگر دبستان سجاد رونق چندانی ندارد و با همین اندک شاگرد سال تحصیلی را به پایان می برد. سه دانش آموز کلاس سومی و دو کلاس اولی کل شاگردانی هستند که آقای غلامعباس ابراهیمی و خانم صدیقه محمودی آنها را تعلیم و آموزش می دهند. خانم محمودی  که ساکن روستای حصاروئیه است برای اولین بار است که در روستایمان تدریس می کند و شاگردان کلاس سومی را رهبری می کند.این برای اهالی و دانش آموزان روستا بسیار مایه خوشحالی است که بعد از سالها  دوباره یک معلم بومی و دلسوز تدریس می کند و شاید اگر زودتر از اینها به این روستا آمده بود تا کنون شاهد اینهمه مهاجرت ها به شهر نبودیم. برای شاگردان و معلمین روستای عزیزمان آرزوی سلامتی و موفقیت می نماییم.

ابوذر حیدری در دام اشرار

 

آقای ابوذر حیدری فرزند صفر ساکن روستای حصاروییه که دراستان سیستان و بلوچستان به خدمت  سربازی مشغول بوده هنگام امدن به مرخصی در بین راه توسط اشرار منطقه سیستان و بلوچستان به همراه 5 نفر دیگر در محور چابهار - زاهدان به گروگان گرفته شد و بعد از چند روز اسارت در بیست و هفتم شهریور ماه توسط نیروهای سپاه ازاد شد و به آغوش گرم خانواده اش باز گردید. البته  ادامه خدمت سربازی وی بخشیده شد و دیگر به این منطقه بر نمی گردد. ابوذر چند سال پیش خواب می بیند که در نزدیک جاده اصلی نزدیک حصاروییه امامزاده ای وجود دارد بنابراین در شولدر جاده چاهی حفر می کند تا ادعاهایش را ثابت کند اما مسئولین وقت شهرستان مانع از این کار شدند اما وی هنوز هم بر این عقیده پایبند است و این قسمت از جاده را برای خود مکانی مقدس می داند.برای ابوذر و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی داریم و بازگشت این قهرمان سرافراز را به ایشان ٬خانواده و اهالی محترم روستای حصاروئیه تبریک عرض می نماییم. 

ارنشک برنشک

ارنشک برنشک

یکی از بازیهای بسیار قدیمی که روزگاری در روستاها و جاهایی که خبر از بازیهای اکشن و مدرن  و کامپیوتری امروز نبود تنها با دو تکه چوب و دو نیم آجر شماری از جوانان را لبریز از هیجان و نشاط و انرژی می نمود بازی جذابی که بیش از آنکه یک بازی باشد در واقع نوعی ورزش بود که علاوه بر سر گرم کردن جوانان  و نوجوانان برای سلامتی و تندرستی آنها  نیز مفید بود و آنها را از معضلاتی که امروزه به نام چاقی مفرط ٬تنبلی ٬بی تحرکی و پرخاشگری متاثر از کامپیوتر و بازیهای به اصطلاح مدرن آن دچار شده اند٬ باز میداشت. 

 

 بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند افراد هر گروه با چوبی(حدود نیم متر) و پلی(چوبی کوچک حدود ۱۰ سانتیمتر که آن را بر روی دو نیم آجر یا سنگ می گذارند) که دارند کلیک می کنند و هر کدام تعداد کلیک هایشان بیشتر بود ابتدا شروع کننده بازی می باشند هربازیکن ۳ بار فرصت دارد تا با چوب به پل ضربه بزند اگر گروهی که طرف روبرو ایستاده اند بتوانند پل را در هوا  بگیرند زننده ضربه سوخته و از بازی کنار میرود و نوبت یارش می شود . در غیر این صورت زننده ضربه چوب را کنار دو نیم آجر می گذارد و آنها پل را به طرف آن پرتاب می کنند اگر پل به چوب بزرگ بر خورد کرد باز هم بازیکن می سوزد در غیر این صورت اگر فاصله پل با سنگها فاصله زیاد باشد٬ با چوب بزرگ ٬ با گفتن ارنشک ٬ برنشک و کل ترنشک سه بار می تواند بر روی پل بزند ٬اگر فاصله پل تا سنگها کم باشد ٬طوری بر روی پل می زند که از زمین بلند شده  و آنگاه به زیر آن می زند تا از محل دور شود سپس حریف پل را به طرف سنگها پرتاب می کند و زننده ضربه بایستی دفاع کند و در صورت امکان به زیر آن بزند٬ آنگاه  از محل پل  تا سنگها به انداز ه طول چوب می شمارد و سپس تا جایی که بتواند به زیر پل میزند و می شمارد که اصطلاحا به آن کلیک می گویند و دوباره ادامه میدهد تا جایی که بسوزد و نوبت نفر بعدی شود.پس از اینکه تمام افراد گروه باختند نوبت گروه بعدی می شود

 

 و همین طور ادامه دارد تا زمانی یکی از گروها به عددی را که از قبل از شروع بازی تعیین کرده اند برسند مثلا ۱۰۰ و آنگاه گروه بازنده بایستی زو بکشند یعنی افراد گروه برنده کلیک می کنند و به ازای تعداد کلیکها پشت سر هم به پل ضربه می زنند حال افراد گروه بازنده بایستی از انتهای جایی که پل افتاده است بدوند و بگویند الک گفته به لک٬ گفته به چرخ نافلک ٬ گفته بکش زووووو و بدون اینکه قطع کند بایستی تا محل شروع بازی ادامه دهد هر کجا قطع کند باز به زیر پل می زنند و بایستی از جایی دورتر زو بکشند البته اگر کسی خسته شد می تواند جایش را به دیگر یارش دهد. شما تا حالا چند بار زو کشیدین؟