حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

حسین لامپی

   

مردی میانسال با محاسنی که حالا رو به سفیدی گراییده است.با زانوانی خسته و دستانی پینه بسته.مردی که به گفته خودش با پای پیاده  تمام روستاهای شهربابک را پیموده است. سالیان درازی ست که روستا به روستا با پای پیاده، با کوله پشتی ای به دوش به دنبال لقمه نانی می باشد.آنچه در کوله بار او یافت می شود، لامپ و کالاهایی همچون قند و چای و کبریت و شامپو  و صابون و نمک و ... است. اما از آنجایی که عمده کالای پر فروش او لامپ بوده است سالیان درازی است که به حسین لامپی معروف شده است.نامی که برای همه اهالی شهرستان شهربابک آشنا می باشد.در کوچه پس کوچه های حصاروئیه دقایقی با او قدم زدم تا او را بیشتر بشناسم.سالها بود که تنها نامی از او شنیده بودم،اما این بار از نزدیک با او هم صحبت شدم.
حسین کمالی پور متولد سال 1338، فرزند عباس، دارای شش فرزند و ساکن روستای اشکور می باشد. وی از سال 1362 به شغل دست فروشی مشغول است و از این طریق امرار و معاش می کند.حسین اقلام مورد نیازش را از بازار شهر سیرجان تهیه می کند، تا کنون هیچ وسیله نقلیه ای هم نتوانسته برای خودش فراهم کند،او می گوید دیگر همچون گذشته زانو هایش نای رفتن ندارند و دچار ساییدگی استخوان شده اند،پشتش اندکی خمیده شده است،اما نفسش همچنان گرم است و اراده اش قوی. خاطرات تلخ و شیرینی را از سفرهایش با زبانی شیوا و رسا بیان می کند. پای صحبت هایش که می نشینی،  وقتی از رضایت کار و شغلش جویا شوی ،نارضایتی عمیقی در چهره اش موج میزند،پلک هایش را بهم میزند،لحن صدایش را تغییر می دهد و با صدایی گرفته خدا را شکر می کند.

حسین حالا دیگر بعد از 32 سال دستفروشی احساس خستگی می کند، دلی پر برای گفتن دارد،سختی های زندگی و امرار معاش خانواده با درآمد شغلی اش همخوانی ندارد. سر و سامان گرفتن فرزندانش از مهمترین دغدغه هایش می باشد.توان بدنی اش رو به تحلیل رفته است.حسین دست یاری به سوی مسئولین دراز می کند و خواهان کمکی از سوی آنهاست ، هرچند که این روزها نگاه های زیادی به سوی مسئولین است اما دستگیری یافت نمی شود. کم کم گفتگویم با حسین را به پایان می برم و برایش آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم .او هم دستم را به گرمی می فشارد،از احساسش نسبت به نام حسین لامپی که در بین مردم رواج یافته میپرسم،لبخند ملیحی می زند و ابراز رضایت میکند، کوله بارش را به پشتش میزند و راهی روستای همجوار میشود.

نظرات 4 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 08:08

درود بر حسین کمالی این مرد زحمتکش و نجیب
ممنون از شما بخاطر این مطلب زیباتون

مهدی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 19:37 http://rstmym.ir

دست‌درد نکنه

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:43

سلام من این اقا را هنوز ندیدم ولی همه می گویند ادم خیلی خوبی است انشاا... همیشه موفق باشد باتشکر از این گزارش خوبتان ممنون
(رضا داماد اسفند درویش )

سرخوش سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 01:33

زنده باد حسین
خسته نباشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد