حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

حصاروئیه محبوب قلبها

حصاروئیه از توابع شهرستان شهربابک در استان کرمان میباشد. allahdini1981@gmail.com آماده دریافت مطالب و نظرات ارسالی شما میباشد.

پیاده روی٬ سرما٬ تبریک ٬ تسلیت

۱- دیروز و امروز از شلوغ ترین روزهای دید و بازدید اهالی روستای حصاروئیه بود. در این دو روز مردم به دیدن بزرگترهای فامیلشان و مخصوصا کسانی که عزیزی را از دست داده اند٬ رفتند. متاسفانه اواخر سال ۹۱ مادری دلسوز و فداکار و همسری عزیز و گرانقدر از بین اهالی روستا به دیار باقی شتافت و صبحگاه ۲۱ اسفند ۹۱ به خاک سپرده شد. همزمان با خاکسپاری ایشان ابرهای آسمان نیز دقایقی گریستند. مرحومه مریم(حوا) داداللهی همسر خانعلی الله دینی بر اثر بیماری که مدتی گریبانگیر وی بود دار فانی را وداع گفت. یاد و خاطره این عزیز از دست رفته را گرامی می داریم و ضمن عرض تسلیت برای بازماندگان٬ از خداوند منان طلب بخشش و مغفرت ایشان را مسئلت می داریم. روحش شاد یادش گرامی باد. 

  

۲- دیشب یکی از سردترین شبهای بهار ۹۱ بود به طوری بعد از بارانهای اول و دوم فروردین که دو سه ساعتی در مجموع بارید٬ دمای هوا بشدت کاهش پیدا کرد و آب یخ زد. همچنین بارش شدید باران در نواحی هفت کوه و  آغل رضا باعث راه افتادن سیلاب شد 

 

۳- بر طبق بر نامه ریزی های انجام شده قرار بر این است تا فردا یکشنبه چهارم فروردین٬ یک همایش پیاده روی عمومی از پشت مدرسه قدیم حصاروئیه تا کوه حصاروئیه برگزار شود. این همایش ساعت ۸ صبح شروع می شود. این پیاده روی همچنین با وعده صبحانه در دامنه کوه و اهدای جایزه به تعدادی از شرکت کنندگان به قید قرعه همراه خواهد بود.

 

۴- در شبی که گذشت نیز دو تن از جوانان روستای حصاروئیه به خانه بخت رفتند. آقای وحید قائینی و همسر محترم ایشان سر کار خانم الناز قائینی با شروع سال جدید٬ زندگی جدید خود را آغاز کردند.ضمن عرض تبریک به این عزیزان برایشان آرزوی موفقیت و سلامتی می کنیم و امیدواریم که همیشه در پناه مولای زمان پیروز و سربلند باشند.

نظرات 7 + ارسال نظر
ناصر کوه دوست چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:55

شکر باران

من آن خشکیده لب درپهنه دشت
که چشمانم به دورآب می گشت

من آن چوپان خسته درپیِ دام
که چشمانم بدورِ ابر میگشت

من آن پیر زنِ رنجور بیمار
که همواره دعا کردم برِ یار

که ما دانیم گنه بسیار داریم
که نادانیم و شرم بسیار داریم

تو خود عذرِ گناهِ ما بگذار
وگرنه ما سزاواریم بر نار

برای خاطر آن کبک و آن هو
که همواره تو را دارد پناهجو

توسیرابش نمودی دردلِ دشت
که همواره بدورآب میگشت

من آن کبک خرامان در دل کوه
من آن تشنه به آب، من بچه آهو

من آن مرغ مهاجردورِ چِشمه
که ازبی آبی ام بیمار گشته

من آن چوپان خسته در پی دام
من آن پیرِزنِ رنجور در شام

تو را شکر و سپاسیم ما همه دَم
که باران و بهاران دادی با هم

خدایا شکر درگاهت نمائیم
که رود و رودخان آوردی با هم

همه مخلوق خود را شاد کردی
دل زحمتکشان را داد کردی

به امیدِ بهاری پُر ثماریم
بجز درگاه تو ما کس نداریم

ناصر کوه دوست

سرخوش چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 00:10

فکرمان الوده شد کله سفید چرکین جبین ای که خر وصلت کند با مادر این سرزمین
اشتباه از ما نبود این بود ما را سرنوشت ان حماقتهای ادم اینچنین ما برشت
خواسته حق اینچنین بود ما نبودیم با خبر وقت بیرون امدن عریان و گریان ز ان کپر
کله پوکی بوده است از روز یک در خین ما خوی حیوانی عجین شد از ازل در جین ما
گر فلک از نو بخواهد ادمیت رو کند من نمیمانم که از نو روزگارم شو کند
پاشنه کفشم کشم بالا و دستان در هوا من هدایت میکنم ان حضرتان ادم حوا
گر نبودند ابتدا بیطاقت واشکم پرست خشم حق شعله نمیزد اینچنین بر دار بست
ادمی در جای خود سرور شدی مخلوق را حذف میکردی قیامت برزخ و ان بوق را
طرح نو باید به پا کرد بهر این دنیای ما ریشه ها از گل بیایید بر کشیم بنیان ز جا
"سرخوشا" اماده باش ده بهر ان اغاز نو وقت ارامش بسر شد جملگی بر پا ز خو
از سرخوش دیلمی

سرخوش جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:20

میشنیدم من شبی وقت سحر قبل از اذان غمزه کتر سیاه در خلوتش با یک شبان
کتر میگفت ای شبان حالم خوش است این بغل بند سفید در قام تو دلبرکش است
با کلاه پشمی و این همت بالا بلند رستم دستان دشتی همچو ایژ تک سلند
گرچه ما هر دو به تن پر دوده ایم معنی نو از برای قلب پاک افزوده ایم

ان شبان زنده دل اهسته میگوید به ناز کتر خوب ارام گیر مشروب سرخم ده باز
ای که خوش دم میکشی اهسته گو شرح ده افسانه این گله داران مو به مو
گو که هر کس میشنود اوضاع ما میشود دلخون چو داند قصه احشام ما
انکه انجا مینشیند بر سر معدن چیان بهر او من نکته دارم بشنو این خرده بیان

ای که میسازی بلندا لوله ای با صد خیال میفشانی سم مس بر بچه های خردسال
ای که بردی از بیابان رنگ هر گل سبزه ای از قنات اب ما نامی بماند و حبه ای
سینه ها ماوای دود است ای دریغ از هیئتی جان انسان مال مفت است مس فلزی قیمتی
چون بگویم قصه را بر بچه های نسل تو که پدر میبافد امروز ان طناب قتل تو

قیمت ان میش و بز اندازه جان منست تا به کی این گوشت دودی همدم جام منست
کس نداند ارزش جان مرا در فکر خود جان من ناچیز باشد در قیاس با ان کاتود
من ولی عشقم به این حال و هواست کتر چایی دلربایی باحجاب چارقد سیاست
عاشق این مرز و بوم و "سرخوشم" درد دل از این شبان از ان جوان من میچشم

از سخوش دیلمی

همدم دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 14:14

۱- فرا رسیدن سال جدید همراه با از دست دادن عزیزانمان اتفاق ناخوشایندی است و متاسفانه این امر در سالهای قبل هم اتفاق افتاده . روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد .
۲- این باران بسیار عالی بود مخصوصاْ باعث رشد علفها شد و هوا را نیز تمیز و مطبوع کرد .
۳- برنامه پیاده روی از برنامه های جالب و ابتکاری جوانان روستا , بسیار عالی و قشنگ بود . جای اونایی که نبودن واقعاً خالی خالی بود .
4- برای این زوج خوشبخت بهترینها را آرزو دارم . از سلامتی و سرخوشی و برکت و شادکامی گرفته تا........ هرچی پول و پله هست .......

ورزش دوست یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:03

چه حالی میده پیاده روی بعد بارون اونم این موقع از سال خوش بحالشون

ناشناس یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:01

روحشان شاد. خدا رحمتشان کند.

بچه پایین ده شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 19:17

بسیار عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد