پنج سال گذشت

                          

اگر کودکی بود امسال راهی پیش دبستانی می شد و کلی هم پدر و مادرش ذوق می کردند.اما کودکی نوپاست که تازه راه خودش را پیدا کرده و دوستان زیادی دارد. دوستانی که هر روز به او سر می زنند. در هر گوشه و کناری که باشند این دوست کوچکشان را یاد می کنند. منتظرند ببینند این طفل نو پا چه سوغاتی برایشان آورده است؟ اکثر اوقات حرفهای جدیدی برای گفتن دارد. گاهی شیرین و گاهی تلخ و گاهی هم فقط با زبان تصویر سخن می گوید ٬ گویی پانتومیم اجرا میکند. گاهی اوقات هم آنقدر زمان سپری میشود و رزوها می گذرند و اینقدر حرفهایش را تکرار میکند و هیچ سوغاتی برایمان ندارد بطوریکه همه ما را کلافه  و خسته می کند. 

 با اینکه  چیز جدیدی ندارد اما آنقدر دوستش داریم که او را رنجیده خاطر نکنیم. باز هم به او سر می زنیم آخر این بیچاره که تقصیر ندارد او مثل طوطی است هر چه بزرگترش به او بگوید او هم همان را تمام و کمال تحویل ما می دهد. تقصیر از بزرگترهاست بچه که تقصیر ندارد. اما همه دوست دارند از زبان او بشوند. اما گویی او هم حرفی برای گفتن دارد. مثل اینکه می خواهد بگوید امروز تولدش هست. شاید بعضی از ما یادمان نباشد. آری امروز تولد حصاروئیه محبوب قلبهاست امروز ۶ مرداد ماه برابر با پنجمین سال تولد حصاروئیه محبوب قلبها می باشد. بیایید همگی تولدش را تبریک بگوییم. او هم از همه دوستانش تشکر می کند. به امید حرفهای تازه.