باز هم تابستان فصل برداشت محصولات کشاورزی روستائیان از راه رسید و این روزها همه کشاورزان را به تلاش و تکاپو وا داشته تا آنچه را که در سال گذشته کاشته اند اینک به دست خویش درو کنند. اگر اواخر خرداد تا نیمه تیر ماه را برای تعطیلات خود انتخاب کرده باشید و آنهم به یکی از روستاهای اطراف خود سر بزنید می بینید که زمینهای طلایی رنگ جو و گندم روستائیان در میان سایر کشتزارهای سرسبزشان صحنه هایی زیبا خلق کرده اند که انسان را به شگفتی وا می دارد. عده ای خود مشغول درو هستند و با داس درو می کنند و عده ای دیگر هم با تیلر های مخصوص گندم بری کشتزارهای خود را درو می کنند. پس از درو کردن گندم و جو آنها به بر روی هم به صورت خرمن انباشته می کنند تا مدت زمانی در معرض آفتاب قرار گرفته و کاملا خشک شوند٬ سپس آنها را با خرمنکوب کوبیده و گندم خالص را جدا کرده و برای استفاده و یا فروش ان را انبار می کنند. و اینگونه این زحمتکشان برای امرار و معاش زندگی خود تلاش می کنند. دست همه ای عزیزان را می بوسیم و به آنها خسته نباشید می گوییم.
عکسهای بسیار زیبایی بود فقط به نظر من اگه سعی کنید در زمان عکاسی از مناظر در قسمتی از عکس شخصی وجود داشته باشد عکسها بسیار جالب تر از کار در میان مب تونین تجربه کنید و در همین مجموعه عکس زیبا از صحرا عکسی که ۲ نفر در حال کار هستند بسیار گویا و پر است. با تشکر
در این دنیا اثرات بی فکریهائی که دیگران نسبت به طبیعت داشته اند اینگونه دامن عده ای کشاورز و دامدار را گرفته که تنها راه تامین معاششان همین سیسنگ گندم و چند تا گوسفند است. شاید به قول دوستمان دیگر اینگونه زندگی کردن را باید رها کرد اما آنوقت زمین را باید چه کرد؟؟؟؟ بیچاره زمین؛ بیچاره نسل آینده!!!!!!!
چه خوب که از س.محسن ف. مقدم بخواهیم در اندیشه راه اندازی یک کتابخانه روستایی برای روستای حصاروییه باشد.
و البته در آن به روی همه روستا های دیگر هم باز باشد.
فکر کنم پس از این همه سال فرهنگ کتابخوانی دست کم در کشاورزان و دامدارن شهر فرهنگی بابک جا افتاده که درخواست یک کتابخانه هم با کتابهای علمی و فنی در زمینه دامداری و کشاورزی داشته باشند. درخواست زیادی نیست بلکه یک نیاز است . پس بایستی به چنین نیازی جامه ی عمل پوشید. جایی که روزنامه و کتاب خوانده شود! . .....
یکی از دوستان در وبلاگ شهربابک نوشته اند که: نگاهی به اندک فروشگاههای عرضه نشریات و مطبوعات درشهربابک به جایگاه مطبوعات نزد شهربابکی ها پی خواهیم برد. هیچ نشریه ای را در این فروشگاهها یافت نخواهیم کرد که ازتاریخ انتشار آن تا زمانی که در معرض فروش همشهریان قرار می گیرد کمتر از 2 یا 3 روز گذشته باشد.و این را می توان دلیل بر بی تفاوتی مردم نسبت به مطالب مطبوعات یا نبود فرهنگ مطالعه در بین شهربابکی ها دانست.
باید دست کم از ما که درد را می شناسیم و درمان را می دانیم به ندای این دوستان پاسخ داده شود .
یکی از درمانهای بالا بردن سطح زندگی روستاها می باشد. و این نشان داده شده که زمانی شدنی است که سطح سواد و آموزش را در این قشر بالا برد.
گامی به جلو نهاده چند تا روزنامه برای هر روستا در نظر گرفته و شاید از اهالی پولی ماهیانه پرداخت شده و روزنامه ها خریداری و دست به دست بگردد و....
تا نشریه ای که برای مردم مایه می گذارد بتواند براستی بقای خویش را حفظ کند کمی سخت اما ممکن است! اگر از سوی اهالی مهر شود.
دیگر باربدجانمان نظر نمی دهد نمی دانم چرا ولی بنده یک جورایی دوستش دارم حالا هم اگه نظر می داد احتمالا یک راه حل بهتری برای درو. کردن پیدا می کرد . اگر این کشاورزی ها تعطیل بشه فکر کنم سودش بیشتر بشه آخه با این اوضاع منطقه که آلودگی ها و کم آبی زیاد شده نسل جوان باید فقط به صنعتی شدن فکر کنه وگرنه در روی این پاشنه پوسیده نخواهد چرخید .
Hi dears hard worker.
I admire you with all your hard working but when it comes to karman kobi I feel fever because I hate it.. I think God loved me and saved me of that wired life…wish u all the best..
ای آقا اینقدر کاه کشی کردیم از زیر کاموا. کلی گندم و جو باد دادیم .بافه دهن کاموا دادیم . هر چی کاه بود رفت تو حلقمون و چشم و چارمون.
امیدوارم که خدا هر چه زودتر خرمنکوبی را نصیبتان کنه به خصوص کشیدن کاه از زیر کمباین .آمین یا رب العالمین
در جواب این مرد زحمتکش باید بگم که هرچند اگه یه من گندم خوشه کن بشن خیلی بهتر از اینه که سره پا بشینی و درو کنی زانو درد بگیری
سلام و خسته نباشید
من هم ار جانب خودم به تمام روستاییان عزیز و زحمتکش خسته نباشید میگویم.
ای کایو ای ماشینا گندم بر همرو خوشه کن میکنن
به همی خاطر خو داس درو میکنیم